- مشت مال
- مالش با دست کسی یا چیزی را، مالش اندام کسی بمشت (در حمام و زورخانه)، تنیبه گوشمال، (کشتی) فنی در کشتی که عبارتست از اینکه حریفان بازو ببازوی هم مالند و مشت زنند
معنی مشت مال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشت کار، کسی که گل به قالب می زند و خشت درست می کند، کسی که کارش آجرچینی و بنا کردن دیوارهای ساختمان با خشت یا آجر است، خشت زن
مالش دادن بدن با کف دست، ماساژ
مالش با دست
مالش با دست کسی یا چیزی را، مالش اندام کسی بمشت (در حمام و زورخانه)، تنیبه گوشمال، (کشتی) فنی در کشتی که عبارتست از اینکه حریفان بازو ببازوی هم مالند و مشت زنند
کسی که مشت بازی کند بوکس باز بوکسور
عمل مالیدن مشک
مشک مالی کردن بر کاری: کنایه از انجام دادن کاری (مانند نواختن موسیقی) به بهترین شکل،برای مثال چو بر مشکویه کردی مشک مالی / همه مشکو شدی پر مشک حالی (نظامی۲ - ۲۰۳)
مشک مالی کردن بر کاری: کنایه از انجام دادن کاری (مانند نواختن موسیقی) به بهترین شکل،
احاطه کردن
آنکه شغلش درست کردن خشت است خشت زن
دربر داشتن، احاطه کردن، فراگرفتن و دربر داشتن
دلاسا خرسند استمالت کرده راضی کرده: از هر جا و هر محل بقلمرو اشرف. . همایون. . می آیند بهمه ابواب مستظهر و مستوثق و مستمال و امیدوار بوده بدانند
دلجویی شده
دربردارنده، حاوی، احاطه کننده، فراگیرنده
در بر گیر فرا گیر گرداگرد فرا گیرنده احاطه کننده، حاوی: و این مجموعه را لباب الالباب نام نهاد و اصول او مشتمل است بر دوازده باب
مشت مال دادن: سالکان از سرلگد کوب حوادث میشوند ماندگان راه را از مشتمالی چاره نیست. (محمد سعید اشرف)
کسی که دیگران را مشت مال دهد (مخصوصا در زورخانه)